زندگی ما مثل شمع است
با جرقه ای روشت می شویم
و فرصت کمی برای زندگی داریم
و فقط با یک فوت کردن خاموش می شویم
پاییز برگشت
حتی برگی افتادنش را
فراموش کرده بود
ان قدر ها مهربان هست
بخاطر یکی هم از سفر باز گردد
دیدن هــر بامــداد، اتفاق ساده ای نیست!
خوشایندست و تکرار ناپذیـــر،
گنجشک ها بیخود شلوغش نمی کنند...
"آخریـــن روز تابستان بر وفق مرادتان"
جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد ،
خوابمان می گیرد ... دست اندازها نعمتند...!!!
پس از مرگ به خاطر دروغ هایمان مجازات میشویم
گفتند: خوبی؟
گفتیم: خوبیم!
با یک عصای چوبی هم می توان دوید
گر بالهای تفکر ما بازتر شود
گر آن درخت سیب خیالات ما
بین زمین و آسمان خدا بارور شود...
"محمد تقی اقدام"
تنهایی
شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام
گاهی لباس برگ می پوشد
گاهی لباس برف
اما همیشه هست...
"رضا کاظمی"
عادت نــــدارم درد دلم را
به همـــه کس بگویم ...! !
پس خاکـــش میکنم زیر چهره ی خنــــدانم...
تا همـــــه فکر کنند . ... .
دردی ندارم!
روزگار نکبتی شده...
آنقدر که آدم دلش می خواهد
مدام به خاطره هایش چنگ بیندازد
و آنجاها دنبال چیزی بگردد...!
"عباس معروفی"
ورونیکا، دختر جوانی که
به دنبال مرگ رفته، زندگی را مییابد.
او نزدیک یک هفته بین زندگی و مرگ
سرگردان است، ولی آگاهیاش از مرگ
باعث میشود شدیدتر زندگی کن
زندگی تکرار فرداهای ماست
می رسد روزی که فردا نیستیم...
آنچه می ماند فقط نقش نکوست
نقش ها می ماند و ما نیستیم...
نانسی وی یک دختر یتیم بوده
که توسط فاگین پرورش یافته و
به دزدی وادار شده است. اما میخواهد
زندگی پاک و دور از گناهی را شروع کند.
چاپ کتاب یکی از حساس ترین
مرحله برای یک نویسنده یا شاعر میباشد
که باید در این راستا بسیار دقت کرد که مبادا
اشتباهی در آن داشته باشید چونکه هر مطلبی
که در کتاب شما باشد باید روزی جواب منتقدین سرسخت و باهوش خود را بدهید
كسی كه می خواهد قصه نویس
خوبی شود حتما باید
از همان دوران كودكی قصه بخواند
و خیلی زیاد هم بخواند. اما این تاكید نباید كسی را به اشتباه بیندازد
پرسی جکسون و خدایان یونان نام
یک سری کتاب پنج جلدی فانتزی نوشته
ریک ریوردن است که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹
در ایالات متحده آمریکا منتشر شده
و جزو کتابهای پر فروش در سراسر
جهان بوده و هست. این سری کتاب معروف شامل پنج جلد است
باز هــــم
دفتر مشق دیروز خط خورد
و کتای شب پیش را ماه با خودش برد
ای خورشید
روی این اسمان
روی تخته سیاه جهان
با گچ نور بنویس
زیر این گنبد گرد کور کبود
ادمی زاد هرگز دانش اموز خوبی نبود!
اگه قرار بود هرکسی
بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده،
با دیدن غمهای دیگران
آهسته غمش رو توی جیبش میگذاشت و
به خونه برمیگشت...
باور کن ;)
گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم!
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه ی کوچکِ اندشه مان گل روید...!
"سهراب سپهری"
رسیدن، آداب دارد...!
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی،
باید مدام یادت باشد که چقدر زجر کشیدی تا رسیدی،
که آرزویت بوده برسی...
وقتی رسیدی،
باید حواست باشد تمام نشوی...!
روزهای رفته،...
به چوب کبریتهای سوخته می مانند
جمع آوری شده در قوطی خویش
هر کاری میخواهی
بکن!
آنها
دوباره روشن
نمی شوند!
و روزی،
سیاهی آنها دستت را آلوده میکند!
روزهای چوبی ات را باید از همان آغاز،
بیهوده نمی سوزاندی!
وقتی سوخت؛...
رهایش کن..!
دلم به حال پروانه ها می سوزد،
وقتی چراغ را خاموش می کنم...
و به حال خفاش ها
وقتی چراغ را روشن می کنم!
نمی شود قدمی برداشت
بدون آنکه کسی برنجد؟!
در میان هر سیب
دانه ی محدودی ست
در دل هر دانه، سیب ها نامحدود
چیستانی ست عجیب
دانه باشیم نه سیب
"مجتبی کاشانی"
ماهی قرمز این تنگ بلور
منتظر بود به دریا برسد...
بی خبر بود که خودخواهی من
آرزویش به فنا خواهد برد...
"رضا فلاح لنگرودی"
و قلمو را برداشت خــــــــدا
و زمین را آورد
رنگ زیبایی ها را پاشید بر آن
و به آن گفت:
"خــــــــزان"
موضوع داستان:
هنرمند به نام 'والتر' که برای
تدریس نقاشی به دو دوشیزه
اشرافزاده, لندن را به مقصد
دهکده لیمریج ترک میکند. او در
جاده لندن زن سفیدپوش و
مضطربی را میبیند که از او
کمک میخواهد. زن در طول
مکالمه مطالبی درباره خانهای
که مدرس جوان قرار است به آن
جا برود میگوید, والتر پس از
اقامت در 'لیمریج ' دلباخته 'لورا'
یکی از دوشیزگان میشود؛ اما
پس از چندی درمییابد که قرار
است او با نجیبزادهای ازدواج کند و.....
داستان در یکی از شبه جزایر کارائیب و به طور کلی در کشور های آمریکای جنوبی آغاز می شود. این کتاب داستان زندگی 6 نسل از خانواده ای را نقل می کند که در دهکده ماکاندرو زندگی می کنند .
داستان از صحنه اعدام سرهنگ اوئرلیانو بوئندیا آغاز می شود که رو به روی جوخه اعدام ایستاده و خاطرات گذشته اش را مرور می کند . سرهنگ به کودکی اش می رود ، زمانی که در سراسر ده ، فقط 20 خانه خشتی بود .
آرام باش
توکل کن
تفکر کن
سپس آستین ها را بالا بزن،
آنگــــــاه
دستان خدا را می بینی
که زودتر از تو دست به کار شده اند...
نظر میدی یا.....
درک سادگی
از کشف تموم مجهولات این دنیا سخت تره
سادگی ها رو باور کن...
داستان بید کور زن خفته شامل 24 داستان کوتاه از هاروکی موراکامی است
که تاکنون به صورت کامل منتشر نشده است.
در این مجموعه که مترجم آن را با نام منظومه ی موراکامی منتشر می کند، هر بار یک داستان
دهمین داستان از این کتاب "داستان یک عمه ی بینوا" نام دارد.
خودم این کتابو نخوندم ولی مال
ژول ورنه
داستان های ورن هم
همه تخیلی و ماجراجویی
باید جالب باشه
یتیم خاته 98 بچه دارد
که دختر 17 ساله جروشا ابوت
از همه بزرگ تر است
او قلب شیرینی دارد و خوب
می نویسد
تا اینکه یکی از اعضای هیئت امنا تصمیم می گیرد
که...
نوشته انه ماری سلینکو
دختر نوجوانی در بازی سر نوشت
با مردی جاه طلب اشنا می شود
دخترک دل به مرد می بندد و ناگاه
خود را در وسط یکی ار جریان ساز
ترین رخداد تاریخ بشر یعنی
انقلاب فرانسه می بیند
و....
حالا تنها یادگاری ام از بهشت
و از لطافتش
چند قطره اشک است
که گوشه دلم پنهان کردم
گرسه نمی کنم تا تمام نشود
می ترسک بعد از ان
از چشم هایم سنگ ریزه ببارد
برگرفته از کتاب:
در سینه ات نهنگی می تپد
تبادل لینک هوشمند